لگداتو عشقه
واااااای من فدای اون لگد زدنت بشمکه اینجوری به مامانت حال میدی.رهام یه ساعت که ساکت میمونی قلبم میاد تو دهنم هرکاری بتونممیکنم که فقط تکوناتو احساس کنم.دوروز بود خیلی کملگد میزدی واین منو خیلی ناراحت کرده بود ولی هرچی غذاو شیرینی میخورم سریع به پهلو چپ میخوابیدم وهیچی معلومنبود اخر گفتمنکنه کولر روشنه سردت میشه وتکون نمیخوری بعد پتو رو انداختم رو شکمم وبه پهلوی چپ خوابیدم دیدم ای جونم پسرک من سردش بوده که تکون نمیخورده بعداز اون منبودم وکلی حس خوشحالی.دیشبم بابایی زود خوابید که بتونه واسه ماموریت فردا که کرمانشاهم بود خودشو برسونه به فرودگاه منم طبق معمول با گوشیممشغول بودمکه یهو دیدم&zwn...
نویسنده :
مامان ویدا
16:40